کنج دل

عشق اول آفریدی، عاشق اول شدی

عشق اول آفریدی، عاشق اول شدی

۹ مطلب با موضوع «گفتارها» ثبت شده است

تا دیروز شاعرت بودم

امروز نقاشت

فردا را خدا می داند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۲۳:۵۳
alireza sh
در بیابانشهر ما لنگه کفش ها فراوان اند ...
تویی که نیستی ...
تویی که هر لحظه بودنت غنیمت است...!



۱ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۳ ، ۱۷:۰۸
sar baha

نشست تو ماشین، دستاش مى لرزید، بخارى رو روشن کردم. گفت ابراهیم ماشین ات بوى دریا میده ، گفتم ماهى خریده بودم. گفت ماهى مرده که بوى دریا نمیده ، گفتم هر چیزى موقع مرگ بوى اون جایى رو میده که دلتنگشه، گفت من بمیرم بوى تو رو میدم؟ شیشه رو کمى دادم پایین و با انگشتم زدم به سیگار تا خاکسترش بیوفته بیرون. گفتم تو هیچ وقت نمى میرى، ، لااقل برا من.. گفت تو بمیرى بوى چى میدى؟ گفتم تا حالا پرنده به آسمون گره زدى؟ گفت نه، گفتم من بوى پرنده اى رو میدم که آسمانش رو گم کرده بود،
گفتم تو اولین بار منو به آسمانى که نداشتم گره زدى، من بعد مرگ بوى مه و ابر بوى باران بوى ماهِ کامل رو خواهم داد، بوى یه روز برفى رو که دستات براى همیشه تو جیب هاى پالتو من گم شد..
بوى جاده هاى تکاب به بیجار، بوى دارچین، بوى تمام کودکانى که کنار گردنت به خواب رفته بودند، کودکانى که خواهران کوچک تو و بازمانده هاى لب هاى من از جنگ جهانى بوسیدن ات بود.
گفت ابراهیم بس کن اشکم در اومد و ماشین تو بخار نفس هاى گرم و گریه هایش گم شد. ما هیچ وقت بوى همدیگر را ندادیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ دی ۹۳ ، ۰۱:۵۵
alireza sh
سلام بر مردی که آیینش مهرورزی بود...


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۹ دی ۹۳ ، ۰۰:۳۹
sar baha

هر کسی چیزی می گوید و گمان می کند حقیقت را یافته است و با خود دارد،

هر کسی فکر می کند مرکز دنیاست و دیگران کمتر از او حق دارند....

اما من نه!

من فقط فکر می کنم ، می شنوم ، می بینم و سعی می کنم تا بهترین چیزها را پیدا کنم.

              

                                                                                                            پارسیان و من «جلد3»

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ دی ۹۳ ، ۰۲:۴۷
alireza sh

اسلام از طریق مباحث نظری و معرفتی و از طریق ساختن انسان های نو و جدید دنیای جدید را تسخیر می کند.

و نه از هیچ راه دیگری....

شهید سید مرتضی آوینی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰۹ دی ۹۳ ، ۰۳:۴۵
alireza sh
امشب طولانی ترین شب سال است...
خورشید دلیل خوبی دارد که در طلوعش تاخیر کند...
آخر سخت است باور اینکه بلند شوی و ببینی جهانت دیگر رحمتی ندارد!

بیچاره ماه...!



۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۳:۲۷
sar baha

فکرکردم شیطان را نابود خواهم کرد ، پس در دل خندیدم که چطور؟چگونه؟؟ و در کجا؟؟؟

اما دمی بعد دانستم که او در من خندیده است تا مایوسم کند از ژرفای این فکر برای او هولناک.

که او بی تردید در عقل و در عمل نابودشدنی ست! ابتدا در من و در نفس های ما،آنگاه در جهان بی انتهای افق ها و سرتاسر هستی....!

صد پند هزار بار شنیده«آرمان آرین»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۲۰:۱۲
alireza sh

«کسانی که به شدن می اندیشند تا داشتن شادترند»

به یاد عماد افروغ که خیلی حرف قابل تاملی در خندوانه زد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آذر ۹۳ ، ۲۰:۰۲
alireza sh